معنی صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده, معنی صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده, معنی wcti [m، krتwb، fا wcti، اjbl، kdاji cm، sاbi, معنی اصطلاح صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده, معادل صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده, صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده چی میشه؟, صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده یعنی چی؟, صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده synonym, صرفه جو، مقتصد، با صرفه، اندک، میانه رو، ساده definition,